شبکه دو - 27 بهمن 1401

حق "فقرا"در جیب "اغنیا"ست (امام کاظم ع و قداست "شاد کردن" انسان)

نشست ( همه چیز، مال همه است ) _ شهادت امام موسی بن جعفر ع _ ۱۳۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

موسی‌بن‌جعفر(ع) الامام الکاظم(ع) در باب این آیه قرآن که می‌فرماید: «...وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا...» (قصص/ 77) خداوند به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید که آخرت را هدف بگیر اما سهم خودت را از دنیا فراموش نکن. یعنی نرو توی غار بنشین مدام نماز و روزه و ذکر، اقتصاد سیاست، تشکیل خانواده، جامعه و تفریح همه تعطیل. نه سهم‌تان از دنیا را بردارید همه ما از زندگی سهم داریم حق مسلّم همه ماست شادی, خوردن, خوابیدن، ازدواج کردن، تفریح کردن، خندیدن، حق مسلّم ماست ما نباید وقتی تفریح می‌رویم مسافرت یا مهمانی می‌رویم و خوش هستیم احساس گناه بکنیم. نخیر. خوشی حق ماست. شادی حق مسلّم ماست همه خانواده‌ها باید بتوانن تفریح کنند مسافرت بروند، بهداشت، مسکن، امنیت، همه حق داریم خوش باشیم. بعضی‌ها خیال می‌کنند وقتی می‌خندیم و خوش هستیم احساس گناه می‌کنیم نه. حق مسلّم ماست. خندیدن و خنداندن عبادت است. پیامبر(ص) فرمودند یکی از عبادات بزرگ خنداندن دیگران است منتهی خنداندن نه این که دلقک‌بازی خودت را بی‌آبرو کنی که آن‌ها بخندند. خودت را به خریّت بزنی که بقیه بخندند! نه؛‌ خنداندنی که تو ساقط نشوی کس دیگری هم ساقط نشود و به ریش هم نخندید. خنده انسانی نه خنده شیطانی و حیوانی. چون ما بعضی‌هایمان به نابودی یکی دیگر می‌خندیم خنده تحقیر! آن خنده را نگفتند. خنده هم حلال و حرام دارد خنده تحقیر، خنده تمسخر، خنده توهین،‌خنده تهدید که حالا حسابت را می‌رسم. خنده‌ای که طرف را مأیوس می‌کنی که ما اینیم تو آنی. این‌ها خنده‌های حرام است. اما خنده شوخی، خنده شادی، خنده تفریح، خنده احترام، خنده تشویق، گریه هم حلال و حرام دارد بعضی‌ها فکر می‌کنند که اسلام طرفدار گریه است بیشتر طرف گریه غش می‌کند تا خنده. نه. خنده و گریه هر دویش حلال و حرام دارد. گریه حرام چیست گریه ناشی از بی‌ایمانی به خدا. گریه غصه برای دنیا. این‌ها گریه‌های حرام است. گریه از سر حسد. حسودی‌ات می‌شود گریه می کنی. گریه از لج یکی دیگر. گریه ظلم‌پذیری. گریه این که چرا می‌خواستم فلانی را نابود کنم نشد. گریه‌هایی که منشأ آن بی‌ایمانی و کفر است و هدف آن ظلم است گریه حرام است. اما گریه‌های حلال بلکه مستحب. گریه از خوف خدا. گریه بخاطر این که به دیگرانی ظلم شده و من نتوانستم از مظلوم دفاع کنم. گریه این که خدایا من 4تا گناه کردم چرا این گناه را کردم؟ گریه اشک بر سیدالشهداء(ع) اشک بر مظلوم و... همه چیز همین‌طور است. خنده و گریه و شوخی. دعوا هم حلال و حرام دارد. برای چه دعوا می‌کنی؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند آدم خوش اخلاق کسی است که به همه می‌خندد، طرف دارد پدر یکی دیگر را درمی‌آورد به‌به! به او می‌خندد! تقبل‌الله! ایّدکم‌الله! به ظالم می‌خندی، به مظلوم می‌خندد، به عادل می‌خندد، این خوش اخلاقی است؟ این عین بداخلاقی است. یک بداخلاقی این است که به همه لبخند بزنی. یک بداخلاقی این است که با همه دعوا داری. اخلاق آن است که آن‌جا که باید دعوا کنی دعوا کنی، آن‌جا که باید آشتی کنی آشتی کنی. این اخلاق می‌شود. این‌ها فرمایشات موسی‌بن‌جعفر(ع) است یک فکر نکنید من این‌قدر آدم خوبی هستم. همین موسی‌بن‌جعفر(ع) که گفتند قبرستان یادت نرود، ‌آدرس منزل یادت نرود. همین موسی‌بن‌جعفر(ع) که فرمودند آدرس منزل یادتان نرود منزل اصلی آن‌جاست، منزلی که الان در آن هستی چند ماه و چند سال بیشتر نیست، تا ابد آن‌جایی همیشه این آدرس منزل را توی جیبت داشته باش. همین ایشان فرمودند که خداوند به رسول خدا(ص) که اصالت دنیا و اصالت آخرت بود فرمود که «َلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» دنیا را یک وقت کلاً ترک نکنید، از توی برنامه‌تان کلاً حذف نکنید، فراموش نکنید شما از دنیا سهم دارید. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند یعنی یک کم آخرت را اصالت بده یک کمی دنیا را؟ نه. اصالت با آخرت است. اما «َلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» سهم تو از دنیا فراموش نشود یعنی لاتنس صحتک، مراقب بهداشتت باش. لاتنس قوّتک؛‌ مراقب باش بدنت ضعیف نشود. لاتنس فراغک؛ تفریح. فراغ یعنی اوقات فراغت تفریح، یک برنامه تفریح داشته باشد همیشه در ماه و سال باید یک برنامه تفریحی داشته باشی به تفریح خودت و خانواده‌ات احتیاج داری. لاتنس شبابک؛ این فرصت جوانی را از دست نده. جوان نیازهایش با پیر فرق می‌کند. جوان نیاز به غذای بیشتر، تحرک بیشتر، توجه بیشتر، حتی مسئله زیبایی. یک وقتی امیرالمؤمنین(ع) با قنبر رفتند دوتا پیراهن خریدند قنبر دید امیرالمؤمنین(ع) پیراهن قشنگ گران‌تر را برای قنبر گذاشتند و لباس ساده را خودش برداشت. قنبر فکر کرد امیرالمؤمنین(ع) اشتباه کرده، که ایشان خلیفه است و من در خدمت ایشان هستم. این‌ها را برداشت و جابجا گذاشت. امیرالمؤمنین(ع) دیدند که او لباس‌ها را جابجا کرده دوباره برداشتند جابجا کردن و گفتند این‌ برای توست و این برای من است. گفت آقا آن گرانتر و بهتر و قشنگ‌تر است. گفتند خوب من برای همین به تو دادم تو جوانی باید لباس قشنگ‌تر بپوشی. لباس جوان باید قشنگ‌تر باشد فرمودند باید به خودت بیشتر از من عطر بزنی. نیاز جوانی‌ات را باید ببینی. گفت آقا شما خلیفه و رهبر امت هستید. فرمود اتفاقاً خلیفه باید ساده‌تر بپوشد. منتهی یک جمله‌ای موسی‌بن‌جعفر(ع) آخرش آوردند فرمودند این که خدا در قرآن می‌فرماید سهم‌تان را از دنیا فراموش نکن، یعنی لاتنس صحتک، مواظب صحت خودت باش مواظب باش بدن بیمار نشود. سلامت و نشاط بدن، شادابی، ورزش، بهداشت، تغذیه خوب را مراقب باشید و قوتک؛ ضعیف نشوی، بیمار نشوی. و فراغک،‌اوقات فراغت خوبی داشته باشی. این فراغ قبل از شغل، یک دوره‌ای شما وقت‌تان آزاد است بعد کم‌کم یک جوری گرفتار می‌شوید که دیگر نمی‌توانید سرتان را بخارانید. فراغ قبل از اشتغال. کم‌کم آدم بچه‌دار می‌شود در کارش، در سیاست، در بازار، در علم، در هرچه که هست و گرفتاری‌ها چک و سفته، یک جوری گرفتار می‌شود که واقعاً وقت پیدا نمی‌کند. می‌فرماید تا گرفتار نشدی این وقت را درست برنامه‌ریزی کن. خب دیگر چه؟ و شبابک؛ جوانی را مراقب باشید و نشاطک. این‌هایی که فکر می‌کنند سبک زندگی دینی، زندگی‌ای است که هرچه بیشتر در آن غم باشد بهتر از شادی است! موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌فرماید برای نشاط برنامه‌ریزی کنید و نگذارید افسردگی سراغ شما بیاید. نگذارید غم و غصه بر شما مسلط شود. این‌ها خیلی تعابیر عجیب و مهمی است که ما به آن‌ها اصلاً توجه نداریم. فرمودند نشاط جزء برنامه سبک زندگی اسلامی باشد حکومت برایش برنامه بریزد. خانواده بریزد خودت هم باید بریزی. منتهی تهش این جمله را می‌فرماید: «أن تطلب بها الاخره» اما در تمام این مراتب هدف آخرت باشد آخرت یادت نرود. این می‌شود توسعه و پیشرفت اسلامی. برخلاف توسعه لیبرال سرمایه‌داری یا پیشرفت مارکسیستی. این می‌شود پیشرفت اسلامی. سهم‌تان را از دنیا فراموش نکنید نگذارید جامعه شما بشود یک جامعه فقیر و غیر بهداشتی، ضعیف، مفلوک، ذلیل، بیچاره، خیابان‌های کثیف، آلوده، خانه‌ها خرابه، بهداشت نباشد، شادی نباشد، نشاط نباشد، اوقات فراغت نباشد، نگذارید این‌طوری بشود. تمدن اسلامی در این جمله موسی‌بن‌جعفر(ع) خلاصه شد. برای بهداشت، برای نشاط، برای مدیریت وقت و زمان،‌برای جوانی و جوانان، برنامه بریزید جامعه دینی باید با نشاط باشد نباید افسرده باشد. نباید مأیوس باشد باید همه امیدوار باشد و این وقتی می‌شود که برای این‌ها برنامه بریزی اما دنیا را هدف نگیری. «أن تطلب بها الاخره» حواست باشد که هدف نهایی آن‌جاست.

حدیث بعدی از موسی‌بن‌جعفر(ع) این حدیث‌ها را اکثرتان شنیده بودید؟ جدید است؟ تازه از تنور درآمده است! شما ببینید بعد از 1400 سال, یا موسی‌بن‌جعفر، پدر امام رضا(ع) همین جمله‌های ایشان را ما نشنیدیم. نه به ما گفتند نه درست می‌گویند نه شنیدیم.

یکی از حضار: حساسیت شما روی زوایای پنهان است.

جواب استاد: این‌ها زوایای پنهان نیست زوایای آشکار است این‌ها یک چیزهایی نیست که من برداشت کردم این‌ها عین ترجمه روایات است. من اصلاً روی آن کاری نکردم که یک چیز دیگری از توی آن بیاورم. من فقط دارم عین جمله را معنی می‌کنم.

روایت دیگر از موسی‌بن‌جعفر(ع) به هشام. فرمودند دنبال 3 چیز باشید تا زندگی‌تان دنیا و آخرت، جسم و روح، باطن و ظاهر، فرد و جمع درست بشود در دنیا و آخرت راحت باشید و این‌ها 3تا کرامت الهی است. «یَا هِشَامُ! مَنْ اَکْرَمَهُ اللهُ بِثَلَاثٍ فَقَدْ لَطَفَ لَهُ: عَقْلٍ یَکْفِیهِ مَؤُونَةَ هَوَاهُ، وَ عِلْمٍ یَکْفِیهِ مَؤُونَةَ جَهْلِهِ، وَ غِنیً یَکْفِیهِ مَخَافَةَ الفَقْرِ.» اگر خداوند این سه چیز را به شما بدهد و شما این سه چیز را در خودتان به فضل خدا ایجاد کنید «فقد لطف له» خداوند به آن شخص، به آن خانواده و به آن جامعه لطف کرده است.

1) با عقل جلوی همه چیزخواهی بایستید. همه چیزخواهی یعنی همین هوای نفس. هوای نفس این است که ما هرجا هستیم مدام یک چیزهای دیگری می‌خواهیم. نگاه نمی‌کنیم آن چیزی که داریم باید با آن چه کار کنیم و چه کار نکنیم و خواسته‌هایمان را با آن مدیریت کنیم یا نه؟ یا مثل تیری که همین‌طور رها می‌کنیم به هرجا خورد خورد. هر چیزی را خواستی خواستی. بعد ناموس یکی دیگر را می‌خواهی. خانه یکی دیگر را می‌خواهی. مقام یکی را می‌خواهی، ‌آبروی یکی دیگر را می‌خواهی. فرمودند هشام جان! آن شخصی که بتواند برای این سه چیز برنامه‌ریزی داشته باشد و بتواند درست به آن عمل کند این مورد لطف خداست. «عَقْلٍ یَکْفِیهِ مَؤُونَةَ هَوَاهُ،» یکی آن سطح از عقلانیت که جلوی هواپرستی و همه چیزخواهی او بایستد. که هر روز نگوید که این را هم می‌خواهم آن را هم می‌خواهم! حالا یک چیز دیگر می‌خواهم! فرمودند عقلت درست کار نمی‌کند مگر انسان در دنیا می‌تواند همه چیز را داشته باشد؟ از عقلت سؤال کن. اصلاً مگر خوب است همه چیز را داشته باشی؟ مگر همه چیز برای تو آفریده شده؟ مگه همه چیز خوردنی است؟ مگه همه چیز پوشیدنی است؟ مگه همه جا رفتنی است؟ 2) «وَ عِلْمٍ یَکْفِیهِ مَؤُونَةَ جَهْلِهِ،» مشکل دوم ناشی از آنچه که نمی‌دانیم است از خدا بخواه احمق نباشی. آن مقدار علم و آگاهی به تو بدهد که بار جهل تو را از روی دوش تو بردارد. پس اول عقلی که خواسته‌های تو را مدیریت کند. دوم؛ علم و آگاهی. معنی علم مدرک نیست. خیلی مدرک‌دار در این جامعه داریم که جاهل هستند. در یک رشته هم متخصص است ولی جاهل است. 3) «وَ غِنیً یَکْفِیهِ مَخَافَةَ الفَقْرِ.» یکی هم آنچه نمی‌توانیم. منتهی این خیلی نکته مهمی است فرمودند خدا غنا و ثروت به تو بدهد یعنی به رفاه و ثروت برسی نه این که زیاده‌طلب، باز هم بیشتر و بیشتر، نه؛ در حدی که خوف فقر ترس فقر در خانه‌ات دیگر نباشد. یک وقتی پولت در یک حدی است که ترس فقر داری می‌گویی من این ماه را دارم ماه بعد را چه کار کنم؟ این هفته هست هفته بعد چی؟ بعضی خانواده‌ها می‌گویند امشب زن و بچه و خانواده‌ام سیر شدند فردا شب چه کار کنیم؟ موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند فقر مورد قبول نیست ما با فقر مخالف هستیم. اما در حدی ثروت پیدا کنید که آرامش پیدا کنید «مخافت الفقر» یعنی ترس از بدبختی در خانه‌تان حاکم نباشد تا وقتی که آن ترس از بین نرفته باید پول جمع کنید کار کنید. تولید ثروت کن. یک جوری نباشد که خانواده‌ات بترسند اگر یک بیماری سراغ ما آمد خواستیم بیمارستان برویم یک مرتبه باید 10 میلیون – 20 میلیون پول بدهیم از کجا بیاوریم چه کار کنیم؟ الآن سر ماه پول اجاره می‌آید من ندارم چه کار کنم؟‌ فرمودند با این خوف تا می‌توانید مبارزه کنید که خانواده‌ات و خودت گرفتار این ترس نباشی باید یک امنیت خاطری پیدا کنی. حتی یک کسی گفت من به یک کسی کمک می‌کنم این نگران نان شبش هست، من این نگرانی نان شبش را تأمین می‌کنم بس است یا باز هم باید به او بدهیم؟ فرمودند این کافی نیست اگر نمی‌تواند کار کند اگر مرد خانه مریض است بچه‌ها کوچک هستند فرمودند اگر نمی‌تواند و تو می‌توانی کافی نیست که یک کاری کنی نان شبش را داشته باشد این باید خرج ماهش بلکه خرج سالش را داشته باشد. کاری کن که تا آخر سال اعصاب او آرام باشد. تا این او را کمک کن. گفت یعنی الآن سیرش کنم یا برای یک بیماری او را بیمارستان ببرم، کافی نیست؟ موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند لازم است اما کافی نیست چون این الان گرفتاری‌اش تا هفته دیگر حل شد اما شب تا هفته بعد خوابش نمی‌برد.

یکی از حضار: وقتی یک سیدی می‌آید می‌خواهند سهم امام به او بدهند خب یک سؤالاتی می‌کنند خب این تا آن حد ندارد ولی باز می‌گویند به او تعلق نمی‌گیرد. یعنی این فرمایش شما را اگر بخواهند به آن توجه کنند باید بدهند که طرف گیر نکند.

جواب استاد: البته این‌جا یک بحثی هست که، چون تعبیری از موسی‌بن‌جعفر(ع) داریم که طرف به موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌گوید شما خودتان خرج خانواده‌تان را تا چه زمانی دارید و مازاد آن را به دیگران می‌دهید؟ فرمودند خرج تا آخر ماه؟ - طبق این روایت – فرمودند نه، خرج تا آخر سال. من تا آخر سال باید مطمئن باشم که این‌هایی که تحت تکفّل خودم هستند و اداره‌شان بر من واجب است زندگی‌شان تأمین است مازاد بر آن را رد می‌کنم. منتهی آن‌جا در روایت می‌گویند چون اقتصاد کشاورزی است کشاورز محصولش سال به سال است ماه به ماه که نیست. در جامعه‌ای که کشاورزی بوده می‌گویند سال به ساله حساب می‌کردند. اما بعضی از فقها می‌گویند که حقوق و زندگی سال به سال نیست مثلاً ماه به ماه است. این را ماه به ماه حساب می‌کردند. بعضی جاها اختلاف فتوا است. این‌جا را شما بین فقها اگر نظری هست نظر مجتهد و مرجع را باید بپرسید آن بحث دیگری است ممکن است زمینه و شرایط فرق کند و روایات دیگر این‌ها را بحث کنند. ولی آن چیزی که من الآن به آن اشاره کردم نخواستم یک مسئله خاص فقهی را از آن نتیجه بگیرم. آن بحث طلبگی می‌خواهد جایش هم این‌جا نیست جایش در بحث و درس حوزه است. آن چیزی که خواستم استفاده کنم این است که موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌فرمایند باید کاری کنید که هم خانواده‌های خودت و هم خانواده‌های دیگر به لحاظ اقتصادی امنیت داشته باشند. یعنی خانواده‌ای نباشد که بگوید امشب بچه‌هایم سیر شد فردا را چه کار کنم؟ این هفته مشکلم حل شد بعد چه کار کنم؟ این دفعه آمپول و داروی بچه‌ام را تأمین کردم این ماه اجاره را دادم و... ماه‌ بعد و دفعه بعد چه کار کنم؟ موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌فرمایند نباید بگذارید این حالت باشد هم حکومت مسئول است و هم ثروتمندان مسئول هستند هم فامیل و قوم و خویش و همسایه‌ها مسئول هستند همه شما مسئول هستید. اما یک کسی دارد نمی‌خواهد کار کند و می‌گوید خرج سال من را بدهید! ما که این را نداریم باید بروی کار کنی. من کار کنم تو بخوری؟ تو هم باید بروی کار کنی. ولی افرادی داریم که دوشیفت کار می‌کند باز هم نمی‌تواند زندگی 5- 6تا بچه‌اش را تأمین کند کمک کردن به او واجب است. زنش هم کار می‌کند خودش هم کار می‌کند. ببینید این سه چیز: 1- عقل. 2- علم. 3- غنا. این‌ها سه ارزش اسلامی هستند. علم، آگاهی که احمقانه تصمیم نگیری علمی تصمیم بگیری. عقل داشته باشی که الگوی مصرف‌ات را اصلاح کنی که همه چیز را می‌خواهم حالا بهترش را می‌خواهم! طرف پولدار شده مبلمان خانه‌اش را هر سال عوض می‌کند! برای چی؟ لباس دارد می‌گوید من در هر یک مهمانی یک لباس می‌پوشم مگر لباس یک بار مصرف است؟ در هر مهمانی یک لباس می‌پوشی؟ تو منحرفی. تو داری حق آن دختری را می‌خوری که در روستاهای فلان منطقه یک دست لباس درست هم ندارد. نخیر آقا حق او نیست ما خودمان پول درآوردیم. مگر هرچه پول درآوردی برای توست؟ «فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَ الْمحْرُومِ» (معارج/ 25-24)؛ غنا هم یک ارزش است. آقا در اسلام فقر ارزش است یا غنا؟ غنا ارزش است. همه باید داشته باشند نباید فقیر داشته باشیم منتهی کدام غنا؟ در چه حد؟ ثروت و رفاه حتماً باید باشد. خانواده گرسنه و فقیر نباید داشته باشیم. موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌گویند همه خانواده‌ها باید در رفاه باشند. «یَکْفِیهِ مَخَافَةَ الفَقْرِ». فقیر نباشیم.

اگر واقعاً در مدیریت‌ها و خانواده‌ها بفهمیم 90درصد دعواها، ‌غصه‌ها، گرفتاری‌ها حل می‌شود. اگر در هر فامیلی اگر پولدارها به فقیرها بی‌سروصدا نه با تحقیر و منّت، بی‌سروصدا کمک کنند ما اصلاً فقیر نداریم به تعبیر قرآن بدون مَنّ و اذی، در هیچ خانواده‌ای فقیر نداریم. اگر در هر خیابان و محله‌ای با محوریت مسجد محل پولدارها بی‌سروصدا و گمنام به فقرای آن محل کمک کنند ما دیگر در آن جامعه فقیر نداریم. هم خودت بهشتی هستی سیری هم او سیر می‌شود و بهشتی می‌شود. همه شاد می‌شوند. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند عاشق همدیگر باشید. پیامبر اکرم(ص) مشغول نماز بودند یک مرتبه نمازشان را خیلی سریع خواندند به حدی که اصحاب گفتند حال‌شان بهم خورده، چه شده؟ وحی قرار است نازل شود؟ چه شده؟ یک نماز به اصطلاح جنگی پیامبر خواند. اصحاب آمدند جلو گفتند آقا چه شده چرا نماز را این‌قدر سریع خواندید؟ فرمودند صدای گریه بچه را نمی‌شنوی؟ یک بچه‌ای از دور صدای گریه‌اش دارد می‌آید پیامبر(ص) نمازش را سریع جنگی می‌خواند که بروید ببینید این بچه برای چه دارد گریه می‌کند؟ بعد موسی‌بن‌جعفر(ع)‌ شما گریه آدم‌های بزرگسال را می‌شنوید و از کنار آن رد می‌شوید. فرض کنید دارید می‌روید مسجد نماز بخوانید. امام حسن مجتبی(ع) در مسجدالحرام اعتکاف کرده بودند، می‌گوید یک دفعه دیدیم یک کسی با اضطراب آمد که ما او را نمی‌شناختیم همین‌طور کفش‌های زیر بغلش آمد گفت آقا طلبکارها با مأمور دنبال من هستند من هم ندارم بدهم چند وقت است مخفی هستم قایم شدم دیگر نمی‌توانم مخفی باشم زن و بچه‌ام هم گرسنه هستند همه جا دنبال من هستند و آبرویم هم رفته! هرجا هم می‌روم همه فقط همدردی می‌کنند و می‌گویند انشاءالله خدا مشکلت را حل کند. هیچ کس کمکم نمی‌کند همه می‌گویند انشاءالله خدا کمکت کند. امام حسن مجتبی(ع) فرمودند مشکل تو چیست؟ گفت این‌طوری شده فلان و فلان. فرمودند با چقدر پول حل می‌شود؟ فرمودند برویم. صحابی حضرت گفت آقا برای اعتکاف آمدیم. فرمودند این واجب‌تر از اعتکاف است یک انسان در خطر است، آبرویش در خطر است، خانواده‌اش در خطر است، گرسنه است، از جدم رسول‌الله شنیدم که این که با یک گرفتار راه بیفتی، نه این که بگویی برو انشاءالله مشکلت حل می‌شود. بلکه بلند شوی کارت را تعطیل کنی و با او بروی تا مشکلش را حل کنی پاداش شما از این که 900 سال در مسجدالحرام روزه بگیرید و شب‌ها نماز بخوانی و اعتکاف کنی پاداش آن بیشتر است و خداوند راضی‌تر است. لذا من اعتکاف را کنار می‌گذارم وارد اعتکاف نمی‌شوم و می‌روم که مشکل این را حل کنم.

یک تعبیر دیگری موسی‌بن‌جعفر(ع) دارند که فرمودند اگر شخص یا جامعه یا خانواده‌ای یا جامعه‌ای هرچه به آن فکر کند و توهم کند، هر چشم‌اندازی جلوی خودش ترسیم بکند کم‌کم همان‌جوری می‌شود بگویی آخ بدبخت شدم، بیچاره شدم، فقیر شدم بعد یک کاری می‌کنی که واقعاً بیچاره می‌شوی. فقیر نیستی می‌توانی فقیر نباشی ولی مدام با خودت از فقر حرف می‌زنی فقیر می‌شوی! چون امید و انرژی و اقدام را داری از خودت می‌گیری. وقتی مدام بگویی من بدبخت هستم بعد واقعاً بدبخت می‌شوی. فرمودند: «لا تُحَدِّثُوا أنفُسَکُم بفَقرٍ» چشم‌انداز فقر را مدام جلوی خودتان ترسیم نکنید و یک غولی به نام فقر بسازید و بعد هم از آن بترسید. مدام نگویید فقیر می‌شوم، بدبخت می‌شوم. خب می‌شوی. این‌ها خیلی مهم است در حوزه تعلیم و تربیت، رسانه، فرهنگ اقتصادی و بازاری، فرهنگ توسعه. یعنی از خودتان توهم‌زدایی کنید شما دچار توهم هستید خودتان برای خودتان مشکل درست می‌کنید. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند بیشتر مشکلات زندگی را خودتان به دست خودتان برای خودتان درست می‌کنید. مشکلی نداری.

گفت یکی داشت مدام به خودش سوزن می‌زد طرف داد می‌زد به او گفتند چرا داد می‌زنی؟ گفت سوزن درد می‌کند، گفتند خب چرا به خودت سوزن می‌زنی؟ گفت آخه بیکارم! اغلب این دادها بخاطر سوزنی است که خودمان به خودمان می‌زنیم. چشم‌انداز من باید گران‌ترین ماشین، 6تا فلان بخرم که پوز فلانی را بزنم، بعد 6تا بدهی، ورشکست، به چهار نفر دروغ می‌گویی، به سه نفر ظلم می‌کنی که چی؟ که پوز آن را بزنی. بعد آخرش هم او نمی‌فهمد که تو این کارها را کردی که با او رقابت کنی. یا در کار دنیا این‌طوری می‌افتی یا در کارهای ظاهراً آخرت. می‌خواهم فلان کار را بکنم بگویند استادش فلانی بوده، این آقا نظریه‌پرداز است، این آقا مجتهد است، این آقا پروفسور است، یا بگویند مدرکت را از کجا گرفتی؟ بگویم از فلان دانشگاه از فلان‌جا. خب دیوانه و روانی هستی. یا عبادت بکنی، مقدس‌نمایی بکنی که بگویند این آقا خیلی استاد اخلاق و عرفان است این یک چیز دیگری است! طرف نصفه شب رفت توی مسجد گفت هم خدا را راضی می‌کنیم و هم خلق اگر ببینند راضی می‌شوند بالاخره می‌فهمند ما کی هستیم؟ نصفه شب رفت نمازشب را به جای این که در خانه‌اش بخواند رفت مسجد بخواند. بعد همانطور که داشت با کراهت نمازش را می‌خواند یک شمعی هم آن‌جا روشن بود یک مرتبه دید یک سایه‌ای جلو افتاد، گفت خب الحمدلله یک کسی آمد! بعد یک مرتبه والضالین گفتنش غلیظ شد و رکوع‌هایش طولانی شد و سجده‌هایش بیشتر شد که هم خدا راضی بشود و هم خلق خدا! گفت حالا که داریم نماز می‌خوانیم به دو – سه نیت بخوانیم. خب که نمازهای مستحبی و ذکر و دعای دست و قنوت خواند، یک مرتبه دید سایه دارد می‌رود. گفت لحظه آخر برگردیم ببینیم کی بود؟ برگشت دید یک سگی است! سگ آمده توی مسجد هوا سرده بود، تمام این کارها را برای این سگ کرده بود. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمود کاری که برای حق نمی‌کنی، خلاصه همه‌اش همین‌طوری است. حتی نمازشبت. فرمودند نگویید فقیر می‌شوم، وقتی مدام می‌گویید من فقیر می‌شوم آخرش ما بدبختیم من شکست می‌خورم! ما نمی‌توانیم، من می‌دانم این کار نمی‌شود! فرمودند چرا این‌طوری حرف می‌زنی وقتی می‌گویی نمی‌شود خب نمی‌شود. باید بگویی می‌توانیم می‌شود. ««لا تُحَدِّثُوا أنفُسَکُم بفَقرٍ» این‌قدر به خودتان تلقین نکنید که ما فقیر می‌شویم بدبخت می‌شویم و... «ولا بطول عمر» از آن طرف هم مدام به خودتان تلقین نکنید که این بیچاره‌هایی که دارند می‌میرند این‌ها موارد خاص است من قرار است 100 سال – 200 سال زنده باشم! نگو من عمرم طولانی است واقع‌بین باش احتمال بده که شاید امشب شب آخر تو باشد، این هفته، هفته آخر توست و این ماه، ماه آخر است. با خودتان این‌قدر چشم‌اندازهای غلط و توهم ایجاد نکنید همین که مدام می‌گوییم من فقیر می‌شوم بدبخت می‌شوم و من نمی‌توانم این توهم است و هم این که «ولابطول عمر» یک طوری داری برای خودت برنامه می‌ریزی که انگار قرار است 200- 300 سال اینجا بماند می‌گویند فلانی مُرد! می‌گوید عجب طفلک مُرد؟ طفلک چیه؟ شنیدم فلانی هم مُرده! موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌فرمایند خب تو هم احمق هستی. «فإنّهُ مَن حَدَّثَ نفسَهُ بالفَقرِ بَخِلَ» این‌هایی که مدام می‌گویند مواظب باش فقیر نشوی این‌ها بخیل می‌شوند. کسی که مدام از فقر می‌ترسد هرچه گیر بیاورد می‌چاپد! به هیچ کس هیچی کمک نمی‌کند. چرا؟ چون مدام می‌گوید اگر کمک کنم فقیر می‌شوم. اگر بخواهم این‌طور پول‌هایم را به فلانی و فلانی بدهم وجوهات بدهم فقیر می‌شوم. فرمودند این‌هایی که زیاد از این حرف می‌زنند که نکند فقیر شوم این‌ها بخیل می‌شوند. یعنی انسانیت‌شان را از دست می‌دهند. یعنی حیوان می‌شوند. تازه من نمی‌دانستم این اواخر یک فیلم‌هایی از حیوانات در اینترنت دیدم که آدم تعجب می‌کند از آدم‌ها آدم‌ترند! یک سگ را دیدم ماهی توی خشکی افتاده سگ کمک می‌کند ماهی را می‌برد توی آب می‌اندازد. به نظرم عقل هم دارد! نمی‌دانم از اول این‌طور بوده یا ماها شعور نداشتیم نمی‌فهمیدیم! چون قرآن می‌فرماید وقتی لشکر سلیمان حرکت کرد فرمانده مورچه‌ها به بقیه گفت که بدوید قایم شوید این‌ها «لایشعرون» این‌ها شعور ندارند الآن می‌زنند همه ما را له می‌کنند. یعنی مورچه‌ها می‌گویند این آدم‌ها شعور ندارند! ما خیال می‌کنیم مورچه‌ها شعور ندارند آن‌ها به ما به چشم عاقل اندرسفیه نگاه می‌کنند! می‌گویند که آن‌ها این پایین را نگاه نمی‌کنند که چه خبر است! ما یک امت این‌جا هستیم. «انهم لایشعرون» بدوید قایم شوید آدم‌ها شعور ندارند دارند می‌آیند. یا هدهد با حضرت سلیمان(ع) این خیلی مهم است بعضی‌ها فکر می‌کنند این‌ها قصه است می‌گویند هدهد خانم رفت فلان... مثل این که توی قصه‌ها می‌گویند آهوخانم رفت به آقا خرسه گفت فلان. به حیوانات خطرناک و وحشی آقا می‌گویند و به حیوان‌هایی که خیلی فلان هستند می‌گویند آهوخانم، طوطی خانم. آقاخرسه، آقاخره، آقاشیره! بعضی‌ها فکر می‌کنند این‌ها قصه است و قرآن هم قصه گفته که بله خانم مورچه و آقا هدهد فلان گفته. خیر، این‌ها واقعی است واقعاً مورچه گفته این‌ها نمی‌فهمند الآن می‌آیند ما را له می‌کنند. واقعاً هدهد گفت من می‌روم خبر می‌آورم. اصلاً یک چیز عجیبی است, بعضی از مفسرین می‌گویند آن یک هدهد عجیبی بوده فقط هم همان یک دونه هدهد این‌طوری بوده، ولی از قرآن این معلوم نمی‌شود می‌گوید هدهد رفته پیغام آورده و یک گزارش فرهنگی از آن‌جا آورده است گفته مردم‌شان آن‌جا به لحاظ معرفتی و ایمانی در این سطح هستند. قرآن دارد این را می‌گوید یعنی دارد به دینداری آن جامعه نمره می‌دهد. پس هدهد هم این چیزها را می‌فهمد این که ما خیال می‌کنیم کسی غیر از خودمان چیزی نمی‌فهمد، معلوم می‌شود همه غیر از خودمان همه چیز می‌فهمند. «فإنّهُ مَن حَدَّثَ نفسَهُ بالفَقرِ بَخِلَ» حتی گاهی می‌بینید که حیوانات هم بخیل نیستند این‌هایی که مدام می‌گویند فقیر نشوم من فقط یک هدف دارم و آن این که فقیر نشوم. خب انسانیت خود را از دست می‌دهی. بی‌احساس می‌شوی. بی‌عاطفه می‌شوی. یک خانواده را می‌بینی که بچه‌اش لباس درست ندارد، غذای درست ندارند، بچه‌اش را نمی‌تواند عروس یا داماد کند مثل سنگ، حالا نمی‌گویم مثل حیوان از کنارش رد می‌شوی چون حیوانات هم احساس شعور دارند مثل سنگی از کنار او رد می‌شوی. موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌فرماید مدام نگویید فقیر می‌شوم فقیر می‌شوم بعد کم‌کم از حیوانات پست‌تر بشوید. «وَ مَنْ حَدَّثَهَا بِطُولِ اَلْعُمُرِ یَحْرِصُ» اگر مدام به خودت القاء کنی که ما حالا حالاها هستیم، همه می‌میرند غیر از من! در تو حرص ایجاد می‌کند. چون تو فکر می‌کنی صد سال دیگر هستی می‌گویی من برای صد سال دیگر می‌خواهم جمع کنم! در حالی که تو چهارسال و نیم دیگر بیشتر نیستی. وقتی می‌گویی عمر من طولانی است و چشم‌انداز دروغین رؤیایی ایجاد می‌کنی، بعد از حیوانات خطرناک‌تر می‌شوی.

موسی‌بن‌جعفر(ع) در یک حدیث دیگر می‌فرمایند که در زندگی چگونه تعادل را رعایت کنیم؟ «إجعَلوا لِأنفُسِکُم حظّاً مِن الدنیا... » روی خودتان به اسم خدا و آخرت و عبادت فشار بیش از حد نیاورید. یک عالمه خودتان را گرسنگی بدهید تفریح نروید، شادی نکنید، نخندید، فرمودند این کارها را با خودتان نکنید و تعادل داشته باشید. پس چه کار کنیم؟ «بِإعطائها ما تَشتَهی مِن الحلالِ...» آن چیزهای مشروعی که دلت می‌خواهد اشتهاء‌ داری آن کار را بکن. فلان غذا را دوست داری راه مشروع هم هست بخور. دوست داری با خانواده و دوستانت به تفریح و سفر بروی برو. نیاز به شوخی و خنده و سفر داری. یک لباس قشنگ‌تری است، یک خانه راحت‌تری است و... از راه مشروع می‌توانی تهیه کنی، بکن. اسراف نکن. زیاده‌روی نکن. جلوی چشمت دیگران نابود نشوند. پس فرمودند که برای خودتان «لانفسکم» برای همین نفس، آن بخش از خواهش‌هایی که مشروع است اسراف نیست ظلم نیست گناه نیست «بِإعطائها ما تَشتَهی مِن الحلالِ...» به نفس خودتان هدیه بدهید آن طوری که اشتها دارد. مدام نفس‌کشی نکنید. ما در اسلام نفس‌کشی نداریم. من این را دقت کردم در بعضی از عرفان‌ها در دنیا مثل ریاضت هندی یا ریاضت کاتولیک و مسیحی می‌گفتند نفس‌کُشی. یعنی حلال و حرام ندارد کلا آن را سرکوب می‌کنند. این را به ماها توصیه نکردند. نفس‌کشی نگفتند بلکه گفتند مدیریت نفس. یعنی با یک خواهش‌هایی از نفس همراهی کنید. نیاز دارد. از یک حد به بعد نه، جلوی آن را بگیرید جلوی زیاده‌خواهی آن بایستید. گفتند هوای نفس را کنترل کن نگفتند سرکوب کن. شهوت را سرکوب کنید! چون شهوت ممکن است به گناه بینجامد من یک کاری کنم که کلا شهوت نباشد بروم خودم را عقیم کنم. این که هنر نیست. تو از میدان فرار کردی. کاری کنم که اصلاً اشتهای جنسی و شهوت نداشته باشد این که تقوا نیست. تقوا این است که شهوت داشته باشی جلوی آن بایستی که از یک حدی جلوتر نرود. آن‌جا تقوا می‌شود و رشد می‌کنی. اگر شهوت نداشته باشی که تقوا معنی ندارد. بعد موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند که «وما لا یَثلِمُ المُروّةَ...» آن مقدار از چیزهایی که نفس‌تان می‌خواهد احتیاج دارید تمایل دارید اشکالی ندارد به آن برسید تا حدی که به شرافت شما صدمه نزند. یعنی ممکن است حرام هم نباشد. اول این بود که حرام نباشد. دوم این که «وما لا یَثلِمُ المُروّةَ...» به انسانیت شما، به جوانمردی و شرافت شما صدمه نزند ولو حرام نیست. یعنی یک کاری است که اگر بکنی بگویند خیلی نامردی. گناه نبود، ولی نامردی. پست هستی. حلال بود اما تو آدم پستی هستی. طرف آمد به امام(ع) گفت یک پرستو آمده توی ایوان خانه ما لانه کرده می‌شود او را بکشم بخورم حلال است؟ امام(ع) فرمود حلال است اما مگر هرچه که حلال است تو باید آن را بخوری؟ خب او به تو پناه آورده، آمده توی خانه تو تخم گذاشته، بچه، خانواده! زود می‌خواهی بروی آن را بخوری؟ این یعنی پستی! تو پستی. حرام نیست گناه نکردی. امام موسی‌بن‌جعفر(ع) چیزهایی که تمایل دارید عیب ندارد جلو بروید اما به شرط این که چندتا شرط داشته باشد: 1) مشروع باشد. ظلم و گناه نداشته باشد. 2) لا یَثلِمُ المُروّةَ؛ پستی نباشد. شرف داشته باش. روحت بزرگ باشد. 3) «وما لا سَرَفَ فیهِ،» زیاده‌روی و اسراف نکن. حد نگه دار. یعنی خلاف شرع نیست، خلاف شرف و جوانمردی هم نیست اما زیاده‌روی می‌کنی. یک حدی نیاز داری همان مقدار باشد نه بیشتر. این سه‌تا را در الگوی مصرف رعایت کنید همه چیز حلال است. اسلام، اصالت الحرمت نیست اصل این است که همه چیز حرام است. نه؛ اصل این است که همه چیز حلال است مگر آن چیزی را که بدانی حرام است. اصل این است که همه چیز حلال است. اما این سه‌تا را رعایت کن که حرام نباشد، یک عمل غیر شرافتمندانه نباشد. زیاده‌روی هم نباشد بلکه تعادل باشد. «واستَعِینوا بذلکَ على اُمورِ الدِّینِ،» اگر رعایت کنید دین‌تان را تقویت کردید. کسی که این سه‌تا را رعایت کند به هر میزانی که این‌ها را رعایت کنی به همان اندازه دین‌دار هستی. خط قرمز الهی حرام، ظلم و گناه نکند و مردم آن باشرف باشند نامرد نباشند، بی‌وفا نباشند. سوم این که الگوی مصرف‌تان درست باشد، اسراف نکنید، هرچقدر آب نیاز دارید همان قدر مصرف کنید، هرچقدر لباس احتیاج دارید همان‌قدر داشته باشید. راجع به لباس هم یک تعبیر عجیبی موسی‌بن‌جعفر(ع) دارند. بعضی‌ها فکر می‌کنند سبک زندگی اسلامی که می‌گویند اسراف نباشد یعنی مثلاً یک دست لباس داشته باش یا حداکثر دو دست. از موسی‌بن‌جعفر(ع) پرسیدند من ده دست لباس و کت و شلوار دارم این اسراف و حرام است؟ فرمودند نه، اگر درست مصرف کنی. یعنی هر لباس درست شست‌وشو، نظافت، مراعات لباس، لباس هر کار برای همان کار. فرمودند اسراف این است که اگر تو دو دست لباس داشته باشی بعد با لباس میهمانی سر کار بروی این اسراف است. اگر با لباس میهمانی توی کارخانه یا سر زمین بروی این اسراف است. اما اگر ده دست لباس داری ولی هر کدام به جای خود درست استفاده شود این اسراف نیست. البته نه این که همسایه‌ات یک دست لباس هم نداشته باشد. پرسید که ما شیعه شما و شیعه اهل بیت هستیم. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند توی شهر و محله‌تان، توی فامیل‌هایتان، کسانی هستند که لباس مناسب نداشته باشند که شما بی‌خبر باشید؟ شبی گرسنه بخوابند شما بی‌خبر باشید؟ مریض باشد نتواند دارو ندارد بی‌خبر باشید؟ گفت بله گاهی پیش می‌آید. فرمودند اسم این تشیّع و دوستی نیست. شرط شیعه بودن این است که دیگران را دوست داشته باشید این که شما می‌گویید معلوم می‌شود همدیگر را خیلی دوست ندارید و چون همدیگر را خیلی دوست ندارید و نگران هم نیستید شیعه ما نیستید. این هم یک روایت دیگر از موسی‌بن‌جعفر(ع). بعد فرمودند: «واستَعِینوا بذلکَ على اُمورِ الدِّینِ،» می‌خواهید دین‌تان رشد کند، جامعه‌تان دینی‌تر شود؟ کاری کنید که این سه‌تا درست رعایت شود. یکی حد و حدود سرتان بشود. دوم) یک چیزی ممکن است حلال هم باشد اما انسانی نیست، شرافتمندانه نیست، نامردی است، بی‌عاطفه‌گی و بی‌احساسی است آن کار را نکنید. سوم) زیاده‌روی نکنید. تفریح لازم است در همان حد انجام بدهید چرا بیشتر؟ از این تفریح به آن تفریح، از این میهمانی به آن میهمانی، از آن مسافرت به این مسافرت، این دیگر مریضی است. بعضی‌ها بین هرچندتا کار، هر دوتا کار یک سفر و تفریح می‌روند بعضی‌ها بین دوتا تفریح یک کار می‌کنند! آن هم اگر بکنند چون مجبور هستند. فرمودند ملاک‌تان این باشد: «لیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لدِینِهِ، أو تَرَکَ دِینَهُ لِدُنیاهُ.» فرمودند از ما نیست کسی که به دنیا بچسبد به آخرت کاری نداشته باشد. و کسی که فقط به آخرت بچسبد و به دنیا کاری نداشته باشد. به خانه، زندگی، کار، تحصیل، ازدواج، بهداشت، تفریح، کاری نداشته باشد. فرمودند تو هم از ما نیستی و این عرفان، عرفان قلابی است. عرفان انحرافی است معنویت دروغ است چون انسان جسم و روح دارد و این دوتا متحد هستند و این‌ها با هم دارد کار می‌کند و این روح تو با جسم دارد زندگی می‌کند. اگر کسی گفت به جسم کاری نداشته باش فقط به روح کار داشته باش بدانید که این قاتل روح است. انسان روحش جدا و جسمش جدا نیست. اویی هم که می‌گوید فقط به جسم بپرداز روح چیه؟! او هم اول خط کارش تمام است! فرمودند روح شما با جسم است وجسمانی است جسم شما روحانی و مروّح است. جسم و روح‌تان را از هم تفکیک نکنید.

یک علامت دیگر: «رویَ أنَّه [أی موسَى بنَ جعفرٍعلیهما السلام]مَرَّ برجُلٍ مِن أهلِ السَّوادِ دَمیمِ المَنظَرِ، فسَلَّمَ علَیهِ و نَزَلَ عِندَهُ و حادَثَهُ طَویلاً، ثُمّ عَرَضَ علیه السلام علَیهِ نَفسَهُ فی القِیامِ بحاجَةٍ إن عَرَضَت لَهُ...» راوی نقل می‌کند که یک روز داشتیم در محلات محروم و بیابان می‌رفتیم موسی‌بن‌جعفر(ع) را دیدم که ایشان عبور کردند «من اهل سواد دمیم المنظر» یک آدم بیابانی که یکسره توی خاک و خول کار می‌کرد اصلاً شهر را نمی‌دید و زندگی درستی نداشت و قیافه‌اش خیلی زشت بود «دمیم المنظر» آدم به چهره او نگاه می‌کرد یک طوری می‌شد. هیچ جاذبه‌ای نداشت. دیدم موسی‌بن‌جعفر(ع) از دور که او را دیدند سلام کردند، هیچ کس به این آدم سلام نمی‌کرد اگر از این طرف می‌آمد آن طرف خیابان می‌رفتند که نزدیک او نشود. چون پر از خاک و خول بود. فسَلَّمَ علَیهِ و نَزَلَ عِندَهُ؛ موسی‌بن‌جعفر(ع) به او سلام کردند و نزد او رفتند که می‌شود کنار شما باشیم؟ حادَثَهُ طَویلاً؛ کنار او طولانی نشست. با خودم می‌گفتم موسی‌بن‌جعفر با او چه می‌گوید؟ چه حرفی برای گفتن با او دارد؟ دیدم مثل دوتا رفیق قدیمی با همدیگر می‌گویند و می‌خندند. دست روی شانه او می‌گذارد و با هم رفیق شدند. «ثُمّ عَرَضَ علیه السلام علَیهِ نَفسَهُ فی القِیامِ بحاجَةٍ إن عَرَضَت لَهُ» آمدم جلو، موقع خداحافظی دیدم که موسی‌بن‌جعفر(ع) انگار که با یک آدم خیلی مهمی روبرو هستند به همان آدم گفتند که خب فرمایشی ندارید من انجام بدهم؟ می‌گوید من لجم گرفت گفتم این مگر کیه؟ ما محلش نمی‌گذاریم و مواظب هستیم تن‌مان به تن او نخورد ولی موسی‌بن‌جعفر این‌قدر به او احترام گذاشت. آمدم جلو گفتم «یابن‌ رسول‌الله، أ تَنزِلُ إلى هذا ثُمّ تَسألُهُ عَن حَوائجِهِ، و هُو إلَیکَ أحوَجُ؟!» اولاً این که شأن خودتان را این‌قدر پایین آوردید که رفتید روی خاک‌ها کنار او نشستید. ثُمّ تَسألُهُ عَن حَوائجِهِ، بعد هم به او می‌گویید که کاری چیزی ندارید من انجام بدهم؟ و هُو إلَیکَ أحوَجُ، اوست که هزارتا احتیاج به شما دارد این باید دنبال شما راه بیفتد شما چرا این‌طوری با او برخورد کردید. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند: - این یک معیار است – که اگر کسی به یک انسان فقیر و محتاجی به چشم توهین نگاه کند، نه این که بگوید بلکه توی دلش بگوید این که آدم نیست، فرمودند مسلمان نیستی، موحد نیستی «عَبدٌ مِن عَبیدِ اللّهِ،» بنده‌ای از بندگان خداوند. «و أخٌ فی کِتابِ اللّهِ،» برادر قرآنی من است. قرآن می‌گوید «المؤمنون اخوه» در آموزه‌های قرآن برادر من است. «و جارٌ فی بِلادِ اللّهِ،» در سرزمین خدا همسایه من است. ما در یک کاروان هستیم ما یکی هستیم. «یَجمَعُنا و إیّاهُ خَیرُ الآباءِ آدَمُ علیه السلام،» پدر من و این یکی است. برادر من است. مادرمان یکی است (آدم و حوا) ما برادریم. «و أفضَلُ الأدیانِ الإسلامُ،» من و این در بهترین دین شریک هستیم، هر دوی ما مسلمانیم چطور من به او کاری نداشته باشم و او به من کاری نداشته باشد؟ «و لَعَلَّ الدَّهرَ یَرُدُّ مِن حاجاتِنا إلَیهِ،» - این خیلی عجیب است – فرمودند یادت باشد فردا همین آدم ممکن است به جایی برسد و من به جایی که من به این احتیاج پیدا کنم. با این چشم و روحیه نگاه بشود.

موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند: «إنَّ اللّه َ لَمْ یَتْرُکْ شَیْئا مِن صُنُوفِ الْأمْوالِ إلاّ وَ قَدْ قَسَّمَهُ وَ أعْطى کُلَّ ذى حَقٍّ حَقَّهُ الخَاصَّةَ وَ العامَّةَ وَ الْفُقَرآءَ وَ الْمَساکینَ وَ کُلَّ صِنْفٍ مِنْ صُنُوفِ الناسِ.» هیچ چیزی و هیچ ثروتی در این عالم نیست مگر آن که خداوند آن را تقسیم کرده است. هیچ چیز برای یک نفر، یک ملت، یک قدرت، یک گروه، یک باند نیست همه چیز برای همه است. اگر دیدید یک چیزی را یک عده خاصی فقط دارند مصرف می‌کنند بدانید حقوق دیگران را دارند بالا می‌کشند. موسی‌بن‌جعفر(ع) همه چیز برای همه است. همه حق دارند نه یک قاره گرسنه، یک عده سیر. یک بخش شهر هیچی ندارند و یک بخش همه چیز. در یک خانواده 4 نفر نداشته باشند و یک نفر داشته باشد. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند خدای متعال لَمْ یَتْرُکْ شَیْئا؛ هیچ چیز را در این عالم نگذاشتند مِن صُنُوفِ الْأمْوالِ؛ از انواع ثروت، ثروت منقول، ثروت غیر منقول، هر نوع ثروتی، إلاّ وَ قَدْ قَسَّمَهُ؛ الا این که تقسیم کردند همه سهم دارند. وَ أعْطى کُلَّ ذى حَقٍّ حَقَّهُ؛ و به همه کسانی که صاحب حق هستند که همه صاحب حق هستند، خداوند حق‌شان را قرار داده است همه باید به حق‌شان برسند. فرمودند اگر دیدید کسانی نمی‌توانند به خاطر فقر ازدواج کند و یکی چندتا ازدواج می‌تواند بکند یا حتی بدون ازدواج رابطه‌های مختلف دارد او سهم این است. اگر کسی 7- 8تا خانه و ویلا و 5-6 تا ماشین دارد و یک کسی هیچی ندارد، موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند این غاصب است چون خداوند حق همه را داده است. مدام نباید خواص و عوام بکنید. خواص بیشتر دارند! عامه کمتر! فرمودند: « الخَاصَّةَ وَ العامَّةَ» خاص و عام نداریم. یک عده‌ای بالاخره مسکین و فقیر هستند. بالاخره باید یک عده همیشه فقیر باشند بدون فقیر که نمی‌شود! فرمودند: وَ الْفُقَرآءَ وَ الْمَساکینَ، فقیر کسی است که چیزی ندارد و مسکین کسی است که خیلی فقیر است یعنی زمین‌گیر شده است. مسکین یعنی ساکن شده، افتاده زمین و نمی‌تواند حرکت کند. آن‌ها هم همین‌طور. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند هرجا و هر ملتی فقیر و گرسنه و بی‌خانمان و آواره می‌بینید بدانید که خداوند حق آن‌ها را داده و کسانی مانع شدند که این حق به آن‌ها نرسد یا خودشان تلاش نکردند که به حق‌شان برسند خواسته مفت‌خوری کند! کار نکرده، عقلش را به کار نینداخته، تلاش نکرده، یا کرده، یک کس دیگر آمده سهم او را گرفته است. آیا همه مردم بدون استثناء؟ فرمودند بله وَ کُلَّ صِنْفٍ مِنْ صُنُوفِ الناسِ. همه گروه‌های همه بشریت در این عالم سهم‌شان و رزق‌شان داده شده است یا به روش درست دنبال رزق‌شان نمی‌روند یا رفتند و کسانی نمی‌گذارند این‌ها به رزق‌شان برسند. خداوند کسی را در این عالم گرسنه و بی‌خانمان نگذاشته است. همه سهم دارند. بعضی‌ها سهم بقیه را می‌خورند. بعضی‌ها هم سهم دارند نمی‌روند سهم‌شان را به دست بیاورند می‌خواهد بنشیند و سهمش توی حلقش بیاید! – معذرت می‌خواهم یک جوک هم بگویم یک کمی بی‌ادبی است ولی خب عیبی ندارد- طرف رفت پیش پزشک گفت مزاج من کاری نمی‌کند مدام درد دل دارم. یک دارویی به او داد دید فایده نکرد آمد گفت فایده نکرد. پزشک به او گفت شما چطوری دستشویی می‌روی که می‌گویی هیچ اتفاقی نمی‌افتد گفت من همین‌طوری می‌نشینم هرچه می‌نشینم هیچ اتفاقی نمی‌افتد! گفت آقا به جاذبه زمین اکتفا نکن یک زوری هم بزن! حالا بعضی‌ها اکتفا می‌کنند می‌نشینند می‌گویند حق ما را خوردند! نه آقا، حق شما آن‌جا افتاده نرفتی برداری. خب وقتی نروی یکی دیگر برمی‌دارد یک زحمتی باید بکشی. اما بحث این است که کسانی هستند زحمت هم می‌کشند اما باز به حق‌شان نمی‌رسند. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمود رزق این‌ها را خدا داده یکی دیگر دارد برمی‌دارد می‌خورد. حکومت باید مراقب باشد خود مردم هم باید مراقب باشند- این جمله، خیلی جمله عجیبی است – موسی‌بن‌جعفر(ع) تمام رژیم‌های جهان و نظام سرمایه‌داری را همین الآن زیر سؤال می‌برد. این جمله موسی‌بن‌جعفر(ع) را گوش کنید. فرمودند:

«لَوْ عُدِلَ فی الناسِ لاَسْتَغْنُوا.» اگر در جامعه بشری عدالت اجرا می‌شد لاَسْتَغْنُوا. حتی یک فقیر نبود. یعنی به اندازه همه غذا، مسکن، همه چیز در دنیا هست. عدالت نیست. لَوْ عُدِلَ فی الناسِ؛ اگر در جامعه بشری عدالت اجرا می‌شد لاَسْتَغْنُوا. همه سیر بودند. خداوند رزق همه را داده است یک عده‌ای دارند سهم بقیه را بالا می‌کشند. بکوشید عدالت اجتماعی و اقتصادی را در جامعه بشری ایجاد کنید سهم هرکسی به او برسد. بعد در جواب این سوال که می‌گویید عدالت سخت است، تلخ است، عدالت دعوا درمی‌آید. فرمودند: «إنَّ الْعَدْلَ أحْلى مِنَ الْعَسَلِ وَ لا یَعْدِلُ إلاّ مَنْ یُحسِنُ الْعَدْلَ.» موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند عدالت از عسل شیرین‌تر است. شما مزه عدالت را نچشیدید فکر می‌کنید تلخ است. مزه عدالت را نچشیدید، عدالت این است که تو حق کسی را نخوری، کسی هم حق تو را نخورد. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند شما مزه آن را نچشیدید خیال می‌کنید تلخ است. عدالت از عسل شیرین‌تر است ولی باید هزینه آن را بپردازید. «وَ لا یَعْدِلُ إلاّ مَنْ یُحسِنُ الْعَدْلَ.» اما این را بدانید عدالت آسان نیست. – هر جمله ایشان را باید با آب طلا نوشت بر سر درِ همه حوزه‌ها، دانشگاه‌ها، دادگستری‌ها، سازمان ملل، همه جای عالم باید نوشت – در همین یک روایت چهارخطی چندتا مطلب بود؟ این‌ها یعنی یک اقتصاد دیگر، یک مکتب توسعه، یعنی اخلاق اجتماعی، یعنی یک فلسفه سیاسی، یعنی فلسفه حقوق بشر. لا یَعْدِلُ؛ عدالت نیست و عدالت اجرا نمی‌شود مگر إلاّ مَنْ یُحسِنُ الْعَدْلَ؛ آن‌هایی که عدالت را درست و خوب بشناسند و درست اجرا کنند. این که عدالت بگویید ولی نه حقوق و حدود را درست بشناسیم و نه درست اجرا کنیم، با عسل گفتن دهان آدم شیرین نمی‌شود اما عدالت از عسل شیرین‌تر است. فرمودند ما داریم برای عدالت مبارزه می‌کنیم. عدالت هم به ماده و هم به معنا. معنوی و مادی، به هر دویش کار داریم. دوستان خیلی تأمل کنید، امام کاظم(ع): «إنَّ اللّه َ لَمْ یَتْرُکْ شَیْئا مِن صُنُوفِ الْأمْوالِ؛ خداوند هیچ نوع از انواع مال و ثروت و امکانات مادی را به حال خود رها نکرده، إلاّ وَ قَدْ قَسَّمَهُ؛ الا این که همه این‌ها را تقسیم کرده و سهم همه را در نظر گرفته است. وقتی باران و برف می‌آید رودخانه جاری می‌شود، آفتاب می‌تابد، سهم همه در نظر گرفته شده است. نه فقط همه آدم‌ها بلکه همه حیوانات، همه موجودات. زمین، خاک، سهم آن‌ها از آفتاب معلوم است. از اهل بیت(ع) روایت داریم که وقتی باران می‌آید فکر نکنید همین‌طوری دارد می‌آید هر قطره باران و برف، فرشتگانی مأمور آن‌ها هستند که کدام قطره چه وقت و به کدام نقطه از زمین باید بیاید؟ قرآن می‌فرماید برگی از درخت نمی‌ریزد الا با علم ما. ما داریم مدیریت می‌کنیم شما فکر می‌کنید همین‌طوری باد آمد برگ‌ها ریخت! خب چرا آن سه‌تا برگ ریخت آن چهارتا نریخت؟ همین‌طوری آقا! آن‌ها شُل‌تر بود! نه. اصلاً چرا شُل‌تر بود؟ چه کسی شل‌ترش کرده؟ موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند همه چیز با حساب و کتاب است، همه چیز زیر ذره‌بین است. شماها نمی‌فهمید. خودت هم زیر ذره بین هستی. ما می‌دانیم تو چه وقت می‌میری خودت نمی‌دانی. «إن الله یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ» خداوند آن نگاه‌های خائنانه گوشه چشمی را هم دارد ثبت می‌کند. تو فکر می‌کنی کسی نمی‌فهمد. این‌جا که نشستی یواشکی از گوشه چشمت یک نگاه این‌طوری می‌کنی به این خائِنَةَ الْأَعْیُنِ می‌گویند. آن هم ثبت شد. تو خودت یادت رفت ولی ما یادمان هست. موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند وَ قَدْ قَسَّمَهُ، همه چیز تقسیم شده، آفتاب تقسیم شده، رزق تقسیم شده، شادی تقسیم شده است. اگر می‌بینید یک خانواده‌ای خیلی شاد است و یک خانواده دیگری مدام گریه و غم است سهم آن‌ها این‌جاست. یا خودت شعور نداری و خودت برای خودت غم درست می‌کنی. طبق روایت موسی‌بن‌جعفر(ع) و تجربه خودمان، اکثر دعواها و غم‌ها را ما خودمان برای خودمان درست می‌کنیم. «وَ أعْطى کُلَّ ذى حَقٍّ حَقَّهُ،» همه صاحب حق هستند موجودی که ذی‌الحق و ذوی‌الحقوق نباشند ما نداریم همه موجودات حق دارند و خداوند حق همه را اعطاء کرده است. اعطی یعنی هدیه داده و اعطا کرده است. «الخَاصَّةَ وَ العامَّةَ وَ الْفُقَرآءَ وَ الْمَساکینَ،» چه اشخاص چه عموم مردم، فقرا، مساکین «وَ کُلَّ صِنْفٍ مِنْ صُنُوفِ الناسِ.» بقیه طبقات مردم، بشریت. فقال: سپس موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند: «لَوْ عُدِلَ فی الناسِ لاَسْتَغْنُوا.» اگر عدالت اجرا می‌شد و در جامعه بشری بشود همه بی‌نیاز هستند و همه سیر می‌شوند. یک فقیر و یک خانواده فقیر، یک شهر فقیر، یک ملت و جامعه فقیر در جامعه باقی نمی‌ماند. ثم قال: سپس فرمود: «إنَّ الْعَدْلَ أحْلى مِنَ الْعَسَلِ وَ لا یَعْدِلُ إلاّ مَنْ یُحسِنُ الْعَدْلَ.» طعم عدل از طعم عسل شیرین‌تر است. عدل خیلی خوشمزه است و عدالت خیلی زیباست. منتهی وَ لا یَعْدِلُ؛ تنها کسی می‌تواند عدالت را اجرا کند که إلاّ مَنْ یُحسِنُ الْعَدْلَ، که عدل و ابعاد عدالت را و روش اجرای عدالت را خوب بداند یا خوب اجرا کند. یعنی به شما بستگی دارد. اگر یک جایی عدالت تلخ است برای این است که شما عدالت را درست نمی‌شناسید یا درست اجرا نمی‌کنید و الا شیرین‌تر از عدالت چیزی در این عالم نیست. خب این هم بخشی از فرمایشات حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) که امیدواریم مشمول شفاعت این بزرگوار قرار بگیریم و خداوند به برکت ایشان کمک کند که بخشی از تعالیم موسی‌بن‌جعفر(ع) را در زندگی شخصی و اجتماعی و ملی‌مان و در سطح جهان بتوانیم کمک کنیم این‌ها گسترش پیدا کند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha